محمد متینمحمد متین، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 16 روز سن داره

میوه دلم محمد متین

خونه مادر بزرگه

    روزی که این وب رو زدم می خواستم در آینده تقدیم محمد متین بکنمش تا اون بقیه خاطراتش رو بنویسه اما وقتی محمد مانی هم دنیا اومد بهتر دیدم اینجا بشه خونه مادر بزرگه و خاطرات همه نوه ها همین جا   ثبت بشه چون 1- محمد متین در آینده می تونه برای خودش وب بزنه همینطور محمد مانی و بقیه ٢ - اینطوری در خونه وب من برای تمام دوستانم باز می مونه و خاطرات و دید وبازدیدهامون تا زنده ام برقرار ه 3-یک مادر بزرگ برای همه نوه هاش هست به طور مساوی. وهر چه تعدادنوه ها بیشتر بشه قلب من برش بیشتری می خوره و  به تعدادشون تقسیم می شه 4-تمام نوه ها متوجه می شن مادر بزرگشون محور شون بوده وچطور با ع...
15 اسفند 1391

ماجراهای من و میوه های دلم متین ومانی

    می نو  یسم تا یادگار بماند این برهه از تاریخ این دو برادر . لحظه وصل  لحظه اولین دیدار  وثبت عکس العمل محمد متین در قبال برادرش.  از یک ماه قبل مرتب با نشان دادن شکم مامان جونش بهش می گفتیم داداش مانی (نی نی تو دل مامانت) اینجاست و می خواد بیاد با تو بازی کنه. محمد متین هم گاهی با صدای نازک شده میگفت نی نی بیا بازی کنیم گاهی هم میگفت نازی مانی بیا بازی کنیم. با تهیه یک اسباب بازی که موتور آقای ÷لیس بود وکلی موزیک و آژیر داشت و با سرعت حرکت میکرد وقرار بود توسط مانی به متین داده شود راهی بیمارستان شدیم. محمد متین به محض دیدن مامان مینا ذوق کرد و دستهاش رو به طرفش دراز کر...
10 اسفند 1391
1